۰۴ مرداد، ۱۳۹۲

رونویسی فریادها - 19

تقصیر ما که نبود
هر چی بود زیر سر چشم تو بود
یه‌کاره تو راه ماه سبز شدی
ما رو عاشق کردی
ما رو مجنون کردی
ما رو داغون کردی
حالیته؟
آخه آدم چی بگه، قربونتم
حالا از ما که گذشت
بعد از این شبی، نصفه‌شبی
به کسونی مثل ما قلندر و مست و خراب
تو کوچه برخوردی
اون چشا رو هم بذار
یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن
آخه من قربون اون هیکلت برم
اگه هر نیگا بخواد این‌جوری آتیش بزنه
پس باهاس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه

بخشی از نمایشنامه شهر قصه، به قلم بیژن مفید

هیچ نظری موجود نیست: